چند وقت پیش،حوالی نیمه شب به‌خاطر اینکه نتوانستم محاسبه درستی از توانایی خودم و ارتفاع سکوی پارک داشته باشم بافت گوشت و تاندون و استخوان ساق پای راستم به‌شدت آسیب دید. وضعیت دردناکی بود و من با تأخیر به پزشک مراجعه کردم که به عفونت شدیدی منجر شد. نگرانی پزشک به‌خاطر دیابت من بود. الان شرایط بهتراست و فقط یک زخم سطحی باقیمانده که آن هم در حال خوب شدن است.

برخلاف دوران نوجوانی و جوانی که وقتی بدنم زخمی می‌شد عادت داشتم در چند نوبت آنها را بکنم تا مثلاً زودتر از شرّشان خلاص شوم برای اولین‌بار در تمام عمرم این بار فقط به آن رسیدگی و با آن مدارا کردم تا خوب شود.

امیدوارم شما در زندگی خودتان دچار آسیب و زخم از نوع جسمی و روحی نشده باشید و از آن بهتر به کسی هم چنین زخم‌هایی نزده باشید. در مورد شخص خودم این موضوع چندان جالب نیست!
فرقی نمی‌کند که خودمان یا توسط دیگران دچار آسیب شده باشیم. مسئله اصلی این است با آنها به‌قول‌معروف "وَر" نرویم. یعنی چه؟
دست‌کاری‌کردن زخم‌ها در طول درمان همواره آثار و تبعات ظاهری و باطنی ناخوشایندی دارد. من نمونه‌های متعددی از آثار زخم جسمی را روی بدنم می بینم که با همان وررفتن علامتش مانده است. حتی پمادها و جراحی‌های ترمیم پوست هم نمی‌توانند مفید باشند. می‌دانید چرا؟
چون ما همواره با نگاه‌کردن به محل زخم آن را به‌خاطر داریم. تا حدودی هم درد و رنجش را.
قضیه در مورد آسیب و زخم‌های روحی و روانی بیشتر است. آنها اثری ماندگارتر و عمیق‌تر دارند و چه‌بسا باعث افسردگی و سرخوردگی ما بشوند به شیوه‌ای خودخواسته یعنی آن‌طور که خودمان دلمان می‌خواهد بازسازی‌اش کنیم که معمولاً صورت دردناک‌تر و سوزناک‌تری دارد. این یک ویژگی عمومی ذهن است که ما عادت داریم آنچه باعث رنج ما شده و باقیمانده و به‌اصطلاح بدبختی‌هایمان را با آب‌وتاب بیشتری یادآوری و بازخوانی کنیم.

البته فایده‌ای ندارد!
وقتی خوب نگاه کنیم می‌بینم آنها واقعاً تمام شده‌اند. به‌خاطر رفتار خودتان یا یک نفر در یک مقطعی از زندگی به من و شما آسیب روحی و روانی واردشده. قطعاً این تأسف‌بار است و دردناک. اما یک سؤال این وسط مطرح می‌شود:
آیا در حال حاضر ما همان آدم سابق و قدیمی هستیم؟
حداقل در مورد خودم جواب تا حدود زیادی منفی است و امیدوارم جواب شما هم همین باشد. در اینکه ما یک درد با خودمان داریم تردیدی نیست. اما از دو زاویه می‌توان به این درد نگاه کرد:

  • دردی که فقط درد است.
  • دردی که می‌تواند باعث تغییر ما بشود.

وقتی صحبت از تغییر می‌کنم دقیقاً و به طور واضح فقط به یک دگرگونی در شکل مثبت و روبه‌رشد اشاره می‌کنم.
این یک انتخاب سازنده و سرنوشت‌ساز است ما چگونه با دردهایمان مواجه بشویم. به‌خاطر داشته باشیم تا این الگوی ذهنی را در رفتار و کردار خودمان و در درجه اول نسبت به خودمان ایجاد و تثبیت نکنیم در بهبود زخم‌هایی که به دیگران زده‌ایم مؤثر و موفق نخواهیم بود. ما قطعاً نمی‌توانیم درمانی قطعی برای آنچه نسبت به دیگران انجام داده‌ایم پیدا کنیم؛ اما یقیناً در مورد خودمان وضعیت تا حدود زیای متفاوت است. ما می‌توانیم انتخاب کنیم که حداقل با زخم‌هایمان بازی نکنیم. این راه‌حل حداقلی می‌تواند در مورد دیگران هم مفید باشد.

دردهای می‌توانند باعث تغییرات عمیق و سازنده و پایداری در ما بشود اگر و اگر بخواهیم و بتوانیم این واقعیت را درک کنیم آنها می‌توانند الگوی آگاهی‌بخشی برای ما باشند.